[ بدون عنوان ]
سهشنبه 25 خرداد 1395 00:47
ای اقاقی های وحشی که بی هیچ لبخندی . در کنار کلبه تاریک من پا گرفته اید. ای واژه های تلخ تنهایی ، ای عابران خسته سرنوشت ، ای ورق های پاره شده در غبار سهمگین، آیا کسی مرا در خاطرات اشکهایش می شناسد ؟ آیا عابران کوچه های غم، فقط برای یک لحظه کنار پنجره رازهایم می نشینند ، تا قصه ملک قصر ماتم را بازگو یم ؟ با شمایم ; ای...